۰۸ آبان ۹۲ ، ۱۳:۰۳
سالروز شهادت شهید حسین فهمیده
امروز مصادف است با شهادت شهید حسین فهمیده که در تاریخ 8 آبان 1359 به درجه رفیع شهادت نائل آمد
شهید محمد حسین فهمیده، در اردیبهشت سال 1346، در خانوادهای مذهبی در محله پامنار، از محلههای قدیمی شهر قم، دیده به جهان گشود. دوران کودکی را به همراه دیگر فرزندان خانواده با صفا و صمیمیت، زیر سایه توجه و محبت پدر و مادری مهربان گذراند و در سال 1352 راهی مدرسه شد. چهار سال ابتدایی را زیر نظر معلمی روحانی گذراند و سال پنجم را به دلیل انتقال خانوادهاش به شهر کرج، در مدارس این شهر سپری کرد. محمدحسین با عشق و علاقه به تحصیل، همواره دانشآموز وظیفهشناس و موفقی بود. او همزمان با تحصیل، با پشتکار فراوان در کمک به پدر نیز میکوشید و با وجود سن کم، در فعالیتهای مذهبی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی شرکت میجست.
شهید فهمیده، پس از پیروزی انقلاب با تشکیل بسیج در آذر سال 1358 به فرمان امام خمینی رحمهالله ، به خیل عظیم بسیجیان جان بر کف پیوست.
پس از حوادث کردستان، با وجود سن کم و جثه کوچکش راهی آنجا شد، ولی برادران کمیته به علت کمی سن، او را بازگرداندند. این قهرمان کوچک آرام ننشست و با شرکت در آموزشهای رزمی، تابستان سال 1359 را گذراند. محمد حسین، شهریور همان سال همزمان با شروع جنگ تحمیلی عراق بر ضد ایران، خود را به جبهههای جنوب رساند.
محمدحسین فهمیده، آنچنان گوش به فرمان رهبر بود که در شروع جنگ تحمیلی، بیدرنگ با رساندن خود به جبهه، در اطاعت از فرمان رهبری و پاسداری از میهن کوششها کرد. با این حال، رزمندگان که متوجه شدند او سیزده سال دارد، وی را برگرداندند و درصدد برآمدند از او تعهد بگیرند دیگر از شهر کرج خارج نشود، ولی او رضایت نداد و خطاب به آنان گفت: «خودتان را زحمت ندهید. اگر امام بگویند هر جا باشم، آماده رفتن هستم. من باید به مملکت خدمت کنم. من تعهد نمیدهم». پس از این، زمزمه رفتن به جبهه را بین دوستان و خانوادهاش سر داد. پس از آن، یک روز که به بهانه خرید نان از خانه خارج شده بود، به دوستش گفت سه روز بعد که به جنوب رسید، به خانوادهاش خبر دهد که او به جبهه رفته است.
نحوه عروج ملکوتی شهید فهمیده در تاریخ هشتم آبانماه سال ۱۳۵۹ هجری شمسی از این قرار بود که محمدحسین بهاتفاق دوست شهیدش - محمدرضا شمس - در یک سنگر قرار داشتند که طی هجوم عراقیها، محاصره میشوند. محمدرضا زخمی میشود و حسین با سختی و زحمت زیاد او را به پشت خط میرساند و به جایگاه قبلی خود بازگشته و مشاهده میکند که پنج تانک عراقی به طرف رزمندگان اسلام هجوم آورده و درصدد محاصره و قتل عام آناناند.
محمدحسین - درحالیکه تعدادی نارنجک به کمر خود بسته بود - به طرف تانکها حرکت میکند. تیری به پای او میخورد اما در اراده پولادینش خللی وارد نمیکند و در همان حال، موفق میشود که خود را به تانک پیش رو رسانده و با استفاده از نارنجک، آن را منفجر کند. دشمن در این حال تصور میکند که حملهای صورت گرفته و با سرعت تانکها را رها کرده و فرار میکند؛ درنتیجه، حلقه محاصره شکسته میشود و پس از مدتی، نیروهای کمکی نیز میرسند و آن قسمت را از وجود متجاوزین پاکسازی میکنند.
۹۲/۰۸/۰۸